هنر همیشه بازتابی از احساسات، مبارزات شخصی، و رویدادهای راهگشای یک جامعه معاصر بوده است. وقتی جامعه ای خواستار تغییر می شود یا دستخوش تغییر می شود، هنر عمدتاً به شکلی ظریف از آن پیروی کرده است. فرهنگ لغت آکسفورد هنر را اینگونه توصیف می کند: «کیفیت، تولید، بیان یا قلمرو، بر اساس اصول زیبایی شناسی، چیزی که زیبا، جذاب یا بیش از اهمیت معمولی است». در واقع، هنر قطعاً بستری برای بیان افراد، گروه ها و نیز جامعه است، به ویژه تغییرات بنیادی یا رویدادهایی که شاهد آن هستند. معمولاً جریان یا یک سناریوی خاص را در محدوده موقعیت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، جغرافیایی، احساساتی که در آن به وجود میآیند، زیر و بم انقلابها و قیامها را به تصویر میکشد.
اگر به صورت دوره ای درباره هنر به عنوان بازتابی از جامعه بحث کنیم، آنگاه از کهن ترین دوران شروع می کنیم. “هنر ماقبل تاریخ” شامل نقاشی هایی بر روی صخره ها و غارها بود که نمادی از شیوه زندگی و آیین های معمول آنها بود. بنابراین، این نقاشیها شواهدی از فرهنگ آنها بود که به مورخان کمک کرد تا اطلاعاتی در مورد زندگی، فرهنگ و تمدن این دوره به دست آورند. تمدنهای معروف «دره سند» یا «هاراپا»، «یونانی» و «مصر»، بهویژه دارای هنرهای پرباری از جمله مجسمهسازی، معماری، نقاشی، حکاکی و هنر فلز بودند.
در واقع، بیشترین چیزی که ما در مورد این تمدنهای شگفتانگیز غنی میدانیم، تنها به آثار و بناهای روایی آنها مربوط میشود. به عنوان مثال، “تمدن مصر” به زندگی پس از مرگ اعتقاد داشت. بنابراین جامعه دارای چارچوب معنوی قوی بود که بیشتر بر سفر انسان پس از مرگ متمرکز بود. آنها به جاودانگی اعتقاد داشتند و خدایان بسیاری را می پرستیدند، واقعیتی که از نقاشی های تزئین شده دیوارهای اهرام بزرگ استخراج شده است. با این حال، تمدن یونان بیشتر بر شکل انسان، وقار و زیبایی آن تاکید داشت و بیشتر به لباسها، زبان بدن، مدل مو و فرهنگهای رایج در دورههای مختلف بازتاب داشت.
خلاقیت فرقههای «جنبش هنر» را برای به تصویر کشیدن واقعیتهای یک جامعه معاصر، در مقابل، بافت پایدار آن، جنبههای مرتب در حال تغییر، و حتی انقلابها اتخاذ کرد. تأثیر سناریوی سیاسی-اجتماعی معاصر نیز همیشه به تصویر کشیده شده است. به عنوان مثال، قبل از جنگ جهانی اول، پاریس با فعالیت های سیاسی زیادی شلوغ بود. این بی قراری در جایی بر توسعه «کوبیسم» توسط پابلو پیکاسو و ژرژ براک تأثیر گذاشت. «کوبیسم» شامل به تصویر کشیدن یک موضوع خاص از زوایای چندگانه بود، وضعیتی که در آن زمان عملاً رایج بود. این هنر اساساً مرموز شد تا طرح توطئههای سیاسی مختلف را در پاریس در آن زمان آشکار کند.
اکسپرسیونیسم یکی دیگر از هنرهای توسعه یافته بود، زمانی که جامعه در حال گذار در سطوح مختلف از جمله خلاقیت بود. شورشی علیه دیدگاه سنتی نسبت به هنر وجود داشت. یک رویکرد مدرن اتخاذ شد. «هنر مدرن» آمیزهای از «رئالیسم انتزاعی» بود که در آن سوژه برای به تصویر کشیدن واقعیت و تحولات عاطفی آن تحریف شد. رنگها در نقاشیها تقریباً همیشه احساسات واقعی موضوع، رویداد یا حال و هوای هنرمندان را به تصویر میکشند.
برای جمع بندی، می توان گفت که هنر ممکن است همیشه از نظر زیبایی شناختی زیبا یا برای همه قابل درک نباشد. با این حال، باید به اندازه کافی قدرتمند باشد تا احساسات جاری جامعه را به تصویر بکشد، از جمله افشای حقایق خشن و ظریف و در عین حال تشویق به بهبودها. تنها ثابت در جهان تغییر است. در هماهنگی، جوامع از طریق سالنامه های مختلف زمان دگردیسی می کنند و هنر کمک می کند تا پیچش ها و چرخش های حاصل از فرهنگ و سبک زندگی معاصر را به تصویر بکشد.